به ترکه ميگن : يه ميوه خوشمزه ، آبدار و شيرين نام ببر ، ميگه : خيار ! بهش ميگن : خيار كجاش آبدار و شيرينه ؟ ترکه ميگه : با چايی شیرین بخور ، نظرت عوض میشه !

دو تا ترک به تاکسی میگن : آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری ؟ راننده میگه : شما که 2 نفر هستید ! ترکه میگه : مگه خودت نمیخوای بیای ؟!!!!

ترکه میره بالای پل عابر پیاده داد میزنه حالا من خر ، من نفهم ، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین ؟!!!

ترکه توی خیابون زل زده بوده به یه دختره ، یه پیرمردی بهش میگه : مگه تو خودت خواهر و مادر نداری ؟ ترکه میگه : چرا ، ولی به این خوشگلی نیستند

ترکه یه آینه روی زمین پیدا میکنه ، برش میداره عکسش می افته توش میگه : ببخشید نمیدونستم مال شماست

ترکه می خواسته زنشو طلاق بده میره دادگاه . قاضی : چرا بعد از ده سال ازدواج می خواهی زنتو طلاق بدی ؟ ترکه : آخه آقای قاضی از همان روز اول ازدواج همش چیزا رو پرت میکرد طرفم ! قاضی : خوب چرا حالا بعداز ده سال آمدی برای طلاق ؟ ترکه : آخه آقای قاضی تازه گیها نشانه گیریش خوب شده !!

تركه دكتر چشم بوده ، یکی میاد تو مطبش میگه آقا من چشام دور رو خوب نمیبینه تركه میبردش دم پنجره میگه بگو ببینم اون چیه ؟ یارو با تعجب میگه اون خورشیده دیگه !! تركه میگه : آخه جانم مگه از خورشید دورتر هم داریم !؟؟ 

پسر ترکه را از مدرسه اخراج می کنند . پدرش میاد مدرسه و میگه : چرا بچه منو اخراج کردین ؟ معلم : آخه ازش پرسیدم " تخت جمشید " رو کی آتیش زده ؟ ، جواب نداد . ترکه هم با قیافه طلب کار گفت : ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست ! من خودم نجارم ، می گفتین ، برای جمشید آقا یه تخت جدید درست میکردم

ترکه سر چهار راه از پشت میزنه به یه ماکسیما . راننده ماکسیما خیلی شاکی میشه و شروع میکنه به داد و بیداد . بالاخره با وساطتت مردم و هزار خواهش تمنّا راننده ماکسیما رضایت میده و میرن . سر چهار راه بعدی دوباره ترکه میزنه به پشته همون ماکسیما ، بعد ترکه دستشو از پنجره ماشین می یاره بیرون میگه برو برو منم

ترکه پیتزا میخوره شب بربری میاد تو خوابش !!! میگه آهااااااااای بی وفا دیگه دوستم نداری ؟؟؟

تركه زنش دو قلو میاره میره حسابداری بیمارستان حساب كنه ، میبینه پولش خیلی میشه ، میگه : داداش فدات شم كمتر حساب كن جفتشونو ببرم